بنام ایزددانا
روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدرارزان نبود
صحبت از موسیقی عرفان نبود هیچ صوتی بهتر از قران نبود
دختر حجاب و حیا قرتی نبود خانه فرهنگ کنسرتی نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر برتر از هر رنگ بود
مرجعیت مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود
یک سخن بود و هزاران مشتری آن هم از لوث برائتها بری
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود قدر عالم کمتر از مطرب نبود
زه که از سال سیاه 2000 کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل پر شده از فیلم های مبتذل
آدمیت کو ؟ دگر آدم کم است آدم قرن تمدن برفی است
آخر ای پرده نشین فاطمه تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو منکرها هم معروف شد دشمنی دشمنان مکشوف شد
در به روی فتنه جویان باز شد دشمنی با نائبت آغاز شد
بی تو دلهامان به جان آمد بیا کاردها براستخوان آمد بیا